بیشتر زندگی کنیم

این روزها کم زندگی می کنم ... نمی دانم چطور روز و شبم به هم پیوند می خورد ... باید کاری کرد. اینجور نمی شود ... وقتی می خواستم برای وبلاگم اسمی انتخاب کنم به این فکر کردم که چیزی باشد که باعث حرکت و انرژی مضاعفم شود اما می بینم از هدفم دور افتاده ام ... زمان از من می گریزد و من به گرد پایش هم نمی رسم ... خوب می دانم ارزش نیم سال اول بسیار بیشتر از نصف سال است، چند ماه دیگر که روزها کوتاه شوند وضعم از این هم بدتر خواهد شد ... معتقدم که لحظاتی که واقعا زندگی می کنیم چیزی فراتر از 24 ساعتی است که در روز در اختیار داریم روزهایی شاید گذشته که یک ساعتش را هم زندگی نکرده ایم.. مال خودمان نبوده است. تکرار بوده و گذران ساعتها ... می خواهم بیشتر زندگی کنم ... باید بلند شوم ... هر روز را باید با این دید شروع کنم که می تواند زیباترین روز زندگیم باشد ... در کتابی خواندم که وقتی از خواب بیدار می شوید بیندیشید که به چه چیز فکر می کنید؟ به خودتان چه می گوئید؟ چه حسی به خودتان و زندگیتان دارید؟ مثبت یا منفی بودن این افکار آغازین، مثبت یا منفی بودن کل آن روزتان را می سازد ... دیدم چقدر این روزهایم با خستگی و کسالت آغاز می شود ... سعی کردم تغییر را از لحظه اولی که چشم هایم باز می شود شروع کنم ... به خودم و زندگی سلام کنم ... بابت همه آن چیزهایی که دارم شکرگزار باشم ... دعا کنم برای سلامتی و یک روز خوب ... برای خودم و دیگران ... در آینه به خودم لبخند بزنم و افکارم را مدیریت کنم ... نگذارم دیروزها در ذهنم جولان دهد بدون اینکه مقاومتی در مقابلشان داشته باشم ... به برنامه های آن روز فکر کنم و با انرژی روزم را آغاز کنم ... برای من دو بار در روز لحظه آغاز است یکی وقتی از خواب بیدار می شوم و دیگری وقتی که در خانه را باز می کنم و به خانه بر می گردم ... بیائید خوب آغاز کنیم به امید جاری شدن خوبی در همه لحظات زندگیمان ....
نظرات 3 + ارسال نظر
باران(محمد) دوشنبه 12 مرداد 1394 ساعت 14:20

سلام
یادآوری خوبی بود مطلب این پست شما
من خودم اولین ثانیه های بیدار شدنم نگاه کردن به گل های توی بالکن خونه ست ... بهشون سلام میدم و روزمو شروع میکنم...اداره هم که میرسم اولین کارم اسپری آب روی گلدان بزرگ شامادراست که کنار میزمه ...و در حین صرف یه فنجان چایی سبز کارهای روزمو مرور میکنم.
شاد باشید و موفق

سلام ...
چه شروع خوبی دارید .... روزهای خوبی رو هم براتون آرزو می کنم ...

آذر چهارشنبه 21 مرداد 1394 ساعت 08:33 http://dahe40.blogfa.com

سلام نبات عزیزم
چقدر خوب حس کردم که نوشتی: "برای من دو بار در روز لحظه آغاز است یکی...... دیگری وقتی که در خانه را باز می کنم و به خانه بر می گردم"
زندگی کردن به معنای واقعی بخشی به تصمیم و اراده ی ما مربوطه اما گاهی به دلیل شرایطی تحمیلی که نمی تونی تغییرش بدی به روزمرگی تبدیل می شه که کلافه می شی و از دست خودت عصبانی می شی
امیدوارم زندگی را به معنای واقعی زندگی کنی

سلام آذر جون ...
درسته گاهی شرایط مسائلی رو به ما تحمیل می کنه اما گاهی خودمون آرزوها و علاقه مندی هامون رو یا از یاد می بریم یا بهش بی توجه می شیم ... گاهی باید خودمون شرایط رو تغییر بدیم تا نتونه ما رو تحت فشار بذاره ....
منم برگشتت رو به وطن خوش آمد می گم و امیدوارم هر چه زودتر وبلاگت بشه وبلاگ سرزنده همیشگی

باد صبا دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 17:29 http://siavashbrn.persianblog.ir

سلام
ممنون از نوشته قشنگ و توصیه ارزشمند آن
شاد و پیروز باشید

سلام ... خوش اومدید و ممنونم ...
من هم امیدوارم لحظات خوشی رو سپری کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد