-
I have a dream
شنبه 2 اسفند 1393 11:49
خانه همان خانه است و آدم ها همان آدم ها اما در نگاهم انگار همه چیز رنگ باخته. دلم بهانه گیر شده، چیزی می خواهد برای گرم شدن، دلیلی می خواهد برای زندگی.... هیچ اتفاق خاصی این روزها نیفتاده که توجیه این یخ زدگی باشد. فقط خسته ام از تکرار، از روزمرگی، از رویاهایی که لحظه به لحظه دورتر می شوند. گاهی دوست داشتن آدم ها چه...
-
بهاران خجسته باد!
یکشنبه 19 بهمن 1393 13:47
دیروز دم ظهر وقتی به سمت ماشین می رفتم دقیقا وسط کوچه باد بهاری امسال را حس کردم کمی گرم که روح دارد و دلت می خواهد لباس کم کنی و بگذاری نوازشت کند. دیروز صبح اولین جوانه های سبز روشن را بر شاخه های درختان گوشه خیابان دیدم... همین برای بی تابی من کفایت می کند.. فصل های این خطه یک ماه از فصل های تقویم شمسی جلوترند....
-
سال 93 را چگونه گذراندید؟
چهارشنبه 15 بهمن 1393 15:06
باید قبل از تکاندن امسال خوب نگاهش کنم. همیشه همین موقع ها شروع می کنم به فکر کردن. فکر کردن به سالی که دیگر چیزی ازش نمانده است. یک سال اصلا زمان کمی نیست. دو سه سالی است قبل از شروع سال جدید برنامه های سال بعدم را در دفتری می نویسم و هر چند وقت یکبار نگاهی به آن می اندازم و خودم را محک می زنم. از برنامه های 93، به...
-
زندگی شاید همین باشد
پنجشنبه 9 بهمن 1393 00:55
عادت کنیم هر روز میوه بخوریم .. میوه تازه و سالم ... به هر کلکی هم شده اهالی خانه را تشویق کنیم به میوه خوردن ... این اهالی خانه که گفتم شامل خودم و خودتان هم می شود ... این هم یک راه که در خانه ما جواب داده!!
-
به یاد اولین دیدار
شنبه 4 بهمن 1393 15:53
من و تو هیچوقت کلیشه نبودیم و داستان ما کپی داستان هیچ دو نفر دیگری نبود. هیچوقت شعرهای پر احساسی که عاشقی برای محبوب خاصش سروده بود را برای هم ننوشتیم، زمزمه نکردیم. هیچوقت برای هم ننوشتیم: " تو را به جای همه کسانی که نمی شناخته ام دوست می دارم .... تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام .... برای خاطر عطر...
-
مدیرعامل خوش ذوق
جمعه 26 دی 1393 23:37
تقریبا همیشه موقع بازدید از خط تولید کارخانه ها می توان حدس زد قرار است با چه چیزی روبرو شوی. کافی است قبل از بازدید چند سوال از مدیر کارخانه پرسیده باشی. چند تا ماشین دارید؟ متراژ واحد چقدر است؟ یا از محل کارخانه بپرسی. همیشه سعی می کنم به آدم ها نگاه کنم به رفتارهایشان فکر کنم و بشناسمشان. دو دلیل اصلی دارد یکی...
-
خاطره ها نمی میرند
یکشنبه 21 دی 1393 13:01
وقتی صدای زنگ اس ام اس آمد که از خواب عصر بیدار شده بودم و روبروی تلویزیون نشسته بودم. موبایلم را چند دقیقه بعد برداشتم. "دانش آموخته گرامی هر چه سریعتر جهت پرداخت بدهی معوق خود از طریق سایت .... اقدام نمائید." یادم آمد که اقساط وام دانشجویی ام را پرداخت نکردم. حوصله نداشتم هر ماه بخاطر قسط 30 هزار تومانی...
-
بفرمائید شام!
دوشنبه 15 دی 1393 00:24
-
روزهایی خاکستری روزهایی بی رنگ
شنبه 13 دی 1393 07:56
روزهای دی ماه را باید بگذاری بگذرند. نباید سد راهشان شد. روزهایی که نه مثل روزهای آبان و آذر، پائیز است که سرخاب سفیدآب کند و برایت عشوه بریزد نه امید برفی از آسمان می رود که چشمت را بدوزد به آسمان یا امیدوارت کند به یک برنامه برف بازی در کوه های ییلاقات ... تا اسفند دوست داشتنی هم که راهی طولانی است. شب یلدا که حافظ...
-
به گمانم صدای بهشت شبیه این باشد
دوشنبه 8 دی 1393 13:28
صبح ها که با عجله در شکلاتی ساختمان را باز می کنم و وارد کوچه می شوم تاریکی هوا و گاهی نم باران به صورتم می زند. همه حواسم اما به ساعت است. چند قدمی که دوان دوان به سمت سر کوچه بر می دارم مبادا سرویسم برود ناگهان نزدیک دیوارهای تنها باغ باقیمانده کوچه صدای پرنده های تسبیح گوی نشسته بر شاخه ها پاهایم را سست و قلبم را...
-
فیلم: زندگی مشترک آقای محمودی و بانو
شنبه 6 دی 1393 12:47
هدف اصلی این فیلم نشان دادن تقابل زندگی مدرن و سنتی و سرگشتگی میان این دو است، در جامعه ای که همه ما خواه ناخواه درگیر انتخاب بین این دو هستیم... چقدر سنتی بودن و تا کجا مدرن شدن؟ چقدر تلاش برای حفظ سنت ها و گاهی اصرار بر آنها و چقدر باز کردن درهای تفکرات آزاد و امروزی؟ ... در این فیلم این دو جبهه در مقابل هم قرار می...
-
احترام به خود از نوع آلو اسفناج
شنبه 29 آذر 1393 14:06
خانم های محترم لطفا بیائید به خودمان و علایقمان بیشتر احترام بگذاریم ... اینکه می گویم خانم ها از این جهت نیست که نیاز نباشد آقایان به خودشان احترام بگذارند از این جهت است که معمولا خانم ها و خصوصا مادرها هستند که این موضوع را فراموش می کنند ... وقتی عادت ها، اعتقادات، تکه کلام ها، سلیقه ها و علایق ما در هر کس دیگری...
-
گلها هم فراموش می کنند؟
پنجشنبه 27 آذر 1393 11:56
گلدان بنجامین ام کادوی تولد 91 ام بود ... بزرگترین گلدانی که داشتم و دارم ... همسرم این گلدان بزرگ را به همراه یک گلدان آگلونمای کمی کوچکتر ( که به رحمت خدا رفته ) از پله های دو طبقه ساختمانی که آن زمان ساکنش بودیم به تنهایی بالا آورد ... یادم می آید آن روز از او دلخور بودم از سر کار به خانه برگشته بودم و با خودم قرار...
-
زندگی شاید همین باشد
سهشنبه 25 آذر 1393 21:18
-
تابلوی نقاشی
سهشنبه 18 آذر 1393 12:15
اینکه هر روز صبح بخواهی یک ساعت از خوابت بزنی و در عوضش در سرویس بنشینی واقعا سخت است ... روزهایی شده حدودا نزدیک محل کارم که رسیده ایم تازه هوا روشن شده .... روزهایی شده وقتی طول کوچه را تا ته طی می کنم هوا کاملا تیره و ماه کوچه را روشن کرده است ... روزهایی شده همه اعضا و جوارحم فحشم داده اند با صدای بلند که این وقت...
-
پائیز شاهد است
یکشنبه 16 آذر 1393 11:16
جز عاشقی کاری از من بر نمی آید .... پائیز شاهد است ... ( عباس حسین نژاد از کتاب تو ابر شو ببار ) کمی دیر شده بود ... بیشتر برگهای رنگ به رنگ وسوسه انگیز در مقابل بادهای طوفانی چند روز پیش طاقت نیاورده بودند ... حیف ... می توانست پائیزی تر از این باشد ... اما این به این معنی نیست که جنگل در صبح جمعه آفتابی گذشته به...
-
مخلصم نرگس بانو
سهشنبه 11 آذر 1393 12:14
این ژله ها را برای مهمانی عزیزی درست کردم و برایش بردم ... نمی خواستم در گیر و دار تدارکات آن مهمانی بی معنی مردانه درگیر ریختن لایه لایه ژله و اشغال فضای یخچالش باشد. عزیزی که اگر چه گاهی از او رنجیده ام اما هیچوقت محبتهایش فراموشم نمی شود ... اردک و فسنجانی که برای مهمانی ام پخت و آورد .... سبزی قرمه و کوکو و شامی...
-
باران که می بارد تو در راهی
سهشنبه 11 آذر 1393 00:37
تا پیش از این روزهای خیس از اینکه پنجره های جدید سر و صدای بیرون را به خانه نمی آورند خوشحال بودم ... سکوت را دوست دارم .. اما کاش این پنجره ها حالتی هم داشتند برای پخش صدای باران ... به ناچار کمی پنجره را باز می کنم. منظره ای که این روزها موقع ظرف شستن یا غذا درست کردن روبرویم است.
-
لزوم آگاه سازی
پنجشنبه 6 آذر 1393 09:46
دیروز پایگاه مقاومت بسیج سازمان در نظر داشت در راستای برنامه های ابلاغی سال 93 و منویات مقام ... (معرف حضور می باشند) همایشی با عنوان آگاه سازی در مورد آسیب های ماهواره با حضور همکاران و خانواده های محترم ایشان برگزار نماید. لذا بنده به همراه خانم " ف " همکار محترم قصد عزیمت نمودیم ( اثر ادبیات تأثیر گذار...
-
کجایند مردان بی ادعا!
پنجشنبه 29 آبان 1393 07:57
چند وقتی بود که می خواستم از مردهای امروز بنویسم. از کاستی های آزاردهنده شان. چند روز پیش که آزار یکی از آنها به نهایت رسید حتی دست به قلم شدم ... به نوشته ام که نگاه کردم دیدم چقدر سیاه نوشته ام که اقتضای حال پریشان آن روزهایم بود... نوشته ها را پاک کردم نمی خواستم قلمم آنقدر سیاه باشد، نمی خواستم آنها را برای همیشه...
-
نترس از زمانه که بی اعتبار است
سهشنبه 27 آبان 1393 00:03
یار تو هستم از آلبوم ای باران با صدای علیرضا قربانی شعر: افشین یداللهی آهنگ: فردین خلعتبری دانلود آهنگ
-
می بری مرا به خیال
پنجشنبه 22 آبان 1393 19:20
چند روز پیش که حجم کارهای عقب مانده مجبورم کرد یک روز را مرخصی بگیرم مگر کمر خم شده زیر لیست کارهایی که روز به روز هم بیشتر می شد، صاف شود. به بهانه خرید کتاب برای یک دوست سری به شهر کتاب زدم... جایی که همیشه حجم رنگها و بوی کتابها و المانهای سنتی اش برایم آرامش بخش بوده و هست... سابقا دور میدانی بود که وقتی از سرویس...
-
به همین سادگی ... به همین خوشمزگی
یکشنبه 18 آبان 1393 23:10
وقتی غذاهایی که می پزی یک دور باطل نباشد، یکسری غذاهای ثابت با دستور های پخت ثابت، آشپزی می تواند لذت بخش باشد. اینکه در یخچال بگردی ببینی چه داری و امشب چه ترکیبی می توانی بسازی .. با چه شکل و شمایلی حتی ... وقتی خلاقیت به خرج می دهی وقتی تغییری ایجاد می کنی یعنی هنوز زنده ای ... شده حتی تغییر در شکل برش فلفل دلمه ای...
-
نفس تازه
شنبه 17 آبان 1393 12:22
جمعه ای که گذشت بلاخره بخت گلهای خانه باز شد. بلاخره خاک و کود و گلدان و سنگ ریزه و البته یک جمعه آفتابی همگی فراهم شدند. بعضی از گلدانها را که خالی می کردم دلم به حال گلها می سوخت طفلک ها چطور در آن تنگنا هنوز زنده بودند و لبخند می زدند؟ گلهای خانه که شاد باشند شادیشان را حس می کنی .. چند روز دیگر معلوم می شود...
-
چه کربلاست؟
دوشنبه 12 آبان 1393 11:08
دیشب حال خوشی داشتم ... شب بود و سکوت و من و تو ... دلم خلوتی با تو می خواست .. خودم را مرور کردم و کربلای ترا ... بعد از آنکه نگاهت را خواستم به یاد آوردم طلائیه را و کربلای اردیبهشت سال گذشته ... در هیچکدامش به خواستن نرسیده بودم اشک نریخته بودم ... اما تو دعای نکرده را اجابت کردی ... چشمانم را بستم و سعی کردم لحظه...
-
دلتنگی
شنبه 10 آبان 1393 11:38
از پشیمانی می ترسم ... بیشتر از آن از پیش بینی پشیمانی ای خیلی بزرگ تر در آینده ای نزدیک ... می تواند ترسناک تر از این چیزی باشد که جایی ایستاده باشی که وقتی به گذشته نگاه می کنی سرزنش همه ترس ها و پذیرش های محض ات باشد و وقتی به آینده نگاه می کنی تداوم حال و تکرار و تکرار ... ؟ تصویری زنده پیش رویم است که مدام به من...
-
چارت
دوشنبه 5 آبان 1393 07:35
آقای "ع" یه مرد بلند قد میانسال بود با ریش های تراشیده و موهای مرتب ... چند روز پیش به اداره آمد و در مورد شرایط گرفتن مجوزی خاص با من صحبت کرد. به اندازه کافی با تجربه و با اعتماد به نفس بنظر می رسید ... وقتی لیست مدارک مورد نیاز را بهش دادم به بند بند آن نگاه کرد و سوالاتی پرسید. وقتی به مورد 12 رسید...
-
سهم من از آسمان
چهارشنبه 30 مهر 1393 21:54
وقتی لباس هایم را درون ساک ها و چمدان ها جا می دادم ... وقتی ظرفها و لیوان ها و تابلوها را لای روزنامه های تاریخ گذشته می پیچیدم ... وقتی کارتن ها را می بستم ... و همان لحظه دلم برایشان تنگ می شد ... نمی دانستم 9 ماه بعد قرار است دوباره ببینمشان، اگر می دانستم جور دیگری با تک تکشان خداحافظی می کردم ... 2 ماهی که شد 9...
-
بدون شرح!
چهارشنبه 30 مهر 1393 21:47
-
ضیافت خودمونی
سهشنبه 29 مهر 1393 15:03
همه آدم ها زمانهایی دارند که با بقیه زمانهای روز یا هفته براشون فرق داره ... زمانهایی که معمولا تنها هستیم و مال خود خودمون هستند ... برای من وقتی مأموریت هایی دارم که صبح دیرتر از خونه میرم یا اینکه بعد از اتمامش زودتر به خونه بر می گردم یکی از اون زمانهای خاصه ... امروز یک روز خاص بود ... زندگی گاهی می تونه به سادگی...