ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 |
مدتی است پائیز دوست داشتنی و راز آلود از راه رسیده ... با چاشنی سرما خوردگی و قدری اندوه ... لحاف رو تختی را از کمد بیرون آوردم و خزیده ام به رختخواب گرم و نرمم .... دیروز رفتم شهر کتاب و با چند کتاب طنز برای همسر و چند کتاب مخصوص خودم برگشتم ...
چه استقبالی بهتر از این از این فصل سرد و مغرور که بالش های روی تخت را روی هم بچینی، لحاف را تا روی سینه ات بالا بکشی ... از پنجره باز قطره های باران را ببینی و بوی نسکافه و شکلات بپیچد دورت و کتاب بخوانی .... قدری بی حال هم باشی و حوصله رسیدگی به کارهای ناتمام خانه را نداشته باشی .... قدری دلگیر باشی و حوصله حرف زدن با کسی را هم نداشته باشی ... آنوقت ساعتها بمانی در آن حال و بروی به اعماق روحت و افکارت ... و بعد به خوابی عمیق فرو روی ...
هنوز مانده تا رنگ بازی پائیز و شور و گرمی عشق ...
بسیار عالی
منم برای بازی رنگها و بارون لحظه شماری می کنم
آذر عزیز نمی تونم برای پست های وبلاگت نظر بذارم ...
پائیز حالم را خوب خواهد کرد....میدانم
سلام
موافقم ...
سلام ...
بوی نسکافه و شکلات و کتاب و بارون....به به...آفرین به این پاییر دوست داشتنی