یک پائیز دیگر ....

مدتی است پائیز دوست داشتنی و راز آلود از راه رسیده ... با چاشنی سرما خوردگی و قدری اندوه ... لحاف رو تختی را از کمد بیرون آوردم و خزیده ام به رختخواب گرم و نرمم .... دیروز رفتم شهر کتاب و با چند کتاب طنز برای همسر و چند کتاب مخصوص خودم برگشتم ...

چه استقبالی بهتر از این از این فصل سرد و مغرور که بالش های روی تخت را روی هم بچینی، لحاف را تا روی سینه ات بالا بکشی ... از پنجره باز قطره های باران را ببینی و بوی نسکافه و شکلات بپیچد دورت و کتاب بخوانی .... قدری بی حال هم باشی و حوصله رسیدگی به کارهای ناتمام خانه را نداشته باشی .... قدری دلگیر باشی و حوصله حرف زدن با کسی را هم نداشته باشی ... آنوقت ساعتها بمانی در آن حال و بروی به اعماق روحت و افکارت ... و بعد به خوابی عمیق فرو روی ...

هنوز مانده تا رنگ بازی پائیز و شور و گرمی عشق  ...

نظرات 3 + ارسال نظر
آذر یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 07:50 http://dahe40.blogfa.com

بسیار عالی
منم برای بازی رنگها و بارون لحظه شماری می کنم

آذر عزیز نمی تونم برای پست های وبلاگت نظر بذارم ...

نبات پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 23:21 http://nabbat.blog.ir

پائیز حالم را خوب خواهد کرد....میدانم
سلام

موافقم ...
سلام ...

سمیرا یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 20:35 http://www.assimpleaslife.persianblog.ir

بوی نسکافه و شکلات و کتاب و بارون....به به...آفرین به این پاییر دوست داشتنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد