و زندگی رنگ دیگری می گیرد

نیمه شب سه شنبه پیش  دقیقا 17 آذر 94  موقع مسواک زدن تصمیم گرفتم شک چند روزه را به یقین تبدیل کنم ... و اینگونه بود که دو خط موازی خطی کشید به تردیدها و لبخندی گذاشت روی لب هر دوی ما ... آن شب به سختی خوابم برد ... ناخودآگاه اشک ریختم از لطف خدایی که همیشه بهترین ها را برایم خواسته ... اهل خواهش برای خودم  نیستم خواستن و تعیین تکلیف کردن ... اینکه دستهام رو بلند کنم و بگویم خدایا من این رو می خوام.... اما چند باری که به خودم این اجازه را دادم زودتر از آنچه که فکر کنم در دستانم بوده ... شاید به همین دلیل محتاطم در خواستن.. یکبار کلاس یوگا وقتی مربی خواست با چشم های بسته دعا کنیم دستهام رو روی شکمم گذاشتم و آرام خیلی آرام خواستم ... دفعه دوم جمعه قبلش بود موقع هم زدن حلیم روضه هر ساله  مادر شوهر...

این چندمین بار است  که  اینطور شرمنده ام می کنی ... می سپارمش به خودت که صاحب اول و آخرش هستی  ....

خیلی شادم خیلی خوشبخت ... وقتی دوستی دارم که با شنیدن خبر، اشک در چشم هایش حلقه می زند و محکمتر از همیشه در آغوشم می گیرد.... وقتی همسری دارم که چند روز است بیشتر کارهای خانه به عهده اوست و مهربانتر و مراقبترو شادتر از همیشه است...

آخر هفته به پدر، مادر و خواهرانم خواهم گفت ... چشم در چشم ... دوست دارم وقتی باخبر می شوند چهره تک تکشان را ببینم ...

وجدان

می ترسم از آدم های خیلی واقعی دنیای مجازی ... آدم هایی که شاید نمی توانند در دنیای واقعی افکارشان را به زبان بیاورند اما در دنیای هر کی به هر کی شبکه های اجتماعی و موبایلی خیلی راحت تهمت می زنند، انرژی منفی می فرستند و یا قضاوت می کنند و بروز می دهند همه نفرتی را در سرشان می گذرد.

جائی که می دانند دست زخم خورده بهشان نمی رسد خیلی راحت زیر عکس خیلی معمولی از یک چهره خیلی معمولی می نویسند: اه چقدر زشتی! خدا به دور ... یا: از چهره ات مشخصه اصالت نداری و تازه به دوران رسیده ای! دیده ام زیر عکس زیبای یک زوج بازیگر نظر داده اند: شما کی قراره از هم جدا بشید؟

آن خانم موجه و جا افتاده ای که در همایش ردیف جلوی من نشسته بود و بعد تشکیل گروه در تلگرام به همه بی حرمتی کرد و حرفهایش که تمام شد رفت. چهره اش خوب یادم هست.

از این آدم ها می ترسم. از همه این آدم های موجهی که بی صدا کنار ما زندگی می کنند...

شاید به همین خاطر است که دوست دارم اینجا همینطور دنج باشد با دوستانی گزیده و مهربان ...