این روزها ...

- چهارشنبه که شماره دفتر سایپا را گرفتم پیش فرض ذهنی ام مکالمه ای در مورد تأخیر 2 ماهه پیش آمده و تعیین تکلیف وضعیتم و احتمالا با لحنی شاکی و عصبانی بود اما به محض اینکه برای شروع مکالمه گفتم که معرفی فلان ارگان بوده ام مسئول فروش حتی منتظر نماند اسم و فامیلم را بگویم. دقیقا با لحنی که در فیلم ها خبر مثبت بودن آزمایش بارداری و یا بچه دار شدن را به مادر و پدر می گویند خندید و با هیجان گفت: " خانم .... ؟ تبریک می گم. ماشینتون امروز فاکتور شده و هفته بعد می آید" .... منم دقیقا حالی مثل همان مادر و پدر سطر قبل را داشتم ... مثلا مادری که بعد از 2 ماه اقدام برای بارداری حالا به او بگویند که باردار است!!! .... جا دارد اینجا راز و نیاز فوری ای با خدایم داشته باشم: خدایا این شادی ها را از ما نگیر لطفا!


- 20 تا 25 خرداد نمایشگاه صنایع دستی در محل دائمی نمایشگاههای بین المللی تهران بر پاست. اینکه کلا هیچ نمایشگاهی را به اندازه صنایع دستی و گل دوست ندارم به کنار، این نمایشگاه به دلیلی خاص است برایم. اینکه خواهرم در آن غرفه دارد. مأموریت وزارت خانه را برای روز دوشنبه تنظیم کردم که صبح به کارم برسم و بعد از ظهر به علاقه ام ...

چقدر روزم عالی می شود اگر آنجا یکی از دوستان مجازی ام را هم ملاقات کنم ...


- بعد از خاموش شدن بلاگفا، دوستانی را گم کرده ام. نوشته هایشان را گم کرده ام ... نویسنده وبلاگهای دیوانه نوشت ها، مهربانی شما چه رنگی است، باران، بهار سبز، نیکولا، پیچ و مهره ها هم عاشق می شوند ... لطفا اگر کسی از خانه جدید احتمالیشان خبر دارد، به من هم بگوید که بی صبرانه مشتاق خواندن دوباره شان هستم.

فیلم: جین ایر jane eyre

چند وقتی بود که خواهرم با شناختی که از سلیقه ام داشت چند فیلم برایم ریخته بود بلاخره تعطیلات هفته قبل باعث شد بروم سر وقتشان ... معمولا فراغت 2 ساعته پیوسته ای برایم پیش نمی آید همیشه خرده کارهایی هست که نمی گذارد با آرامش بنشینم و فیلم ببینم ...

اینجا فیلم هایی را معرفی می کنم که از دیدنشان لذت بردم و یا توانستند مرا به فکر فرو ببرند و تحت تأثیرشان قرار گرفته ام.



جین ایر فیلم عاشقانه زیبایی بود ... یک رابطه عاشقانه دوست داشتنی که ذره ذره شکل گیری اش را حس می کنی ... عشق زیبایی که در سایه روابط جسمانی معمول فیلمهای رمانتیک گم نمی شود ...

چند روز است از یادآوری صحنه هایی از این فیلم غرق فکر و لذت می شوم ... جین دختری است شجاع و پر احساس ... عشقش هیچگاه به ابتذال و تحقیر نمی انجامد .... راستش را بخواهید در میان دخترهایی که شناخته ام غالبا گروه مهربان و پر احساسشان، ترسو و دل نازک بوده اند و آنها که شجاع و رک و متکی به نفس اند بی اعتنا به عشق و احساس ... نمایش دختری بلند پرواز با روحی مقاوم و محکم، الهام بخش فوق العاده ای در این روزها برایم بوده است ... باور دارم که عشق وقتی میان دو نفر پایدار می ماند که هر روز و هر لحظه چیزی در طرف مقابلت باشد که بتوانی از نو عاشقش شوی .... رکود و عادت و روزمرگی و در جا زدن دشمن دوست داشتن و دوست داشته شدن است ....

بی شک دیدن این فیلم لذت بخش خواهد بود ....

یک نفر هم برایم کافی است

در اینکه ما مردم شادی نیستیم هیچوقت شکی نداشتم اما خودم هم مانده ام که  این حال خراب و برخوردهای بد و بحث و جدلهای این روزهای کاری ام از حال خراب مردم است یا نمود احوال به هم ریخته و ناامیدانه خودم ...  اتفاقات تکرار شونده ای این روزها برایم می افتد که شاید چند وقت پیش ها ماهی یک بار پیش می آمد ... مشغول خواندن کتابی هستم که می گوید خودم مسئول و مسبب همه آنچه در زندگی ام اتفاق می افتد هستم و این افکارم را پیچیده تر و آشفته تر می کند ...

خیلی خسته و دلگیرم از مردم ... یک جورهایی هر صبح با گارد بسته پشت میزم می نشینم که نکند باز به راحتی شیشه دلم ترک بخورد و بغض تا سر گلویم بیاید ... مدتهاست آدم آرام و آرامش بخشی از حوالی من رد نشده ... بدی این حال این است که می دانم نباید انتظار زیادی هم برای تغییر این وضعیت داشته باشم تا زمانی که افکارم این روزها مردم را طلبکار و پر توقع و خودخواه می بیند ...