دو سانتی

هیچ برنامه ای، قصدی برای روزها و شبهایم ندارم ... فقط می گذرانم انگار همینکه حالم خوب باشد و از پس کارهای هر روزه بر بیایم کافی است تازه خیلی هم خوب است ... هر روز صبح که بیدار می شوم دعا می کنم امروز هم به خوبی بگذرد به خوبی این روزهایم یعنی حس تهوع نداشته باشم به کارهای روزمره ام برسم، اگر مهمانی ای باید بروم حالم خوب باشد، سرفه ها قابل تحمل باشند و بتوانم غذا بخورم .... همین ها شده همه همه چیزهای خوب ....


نوشته های دکتر روی برگه سونوگرافی و آن عکس کوچک از یک دانه لوبیا همه فکر و ذهنم شده .... جنین منفرد ... قلب فعال ... سن 7 هفته و 2 روز ...

هنوز آمدنش را باور نکرده ام، هنوز هیچ ارتباطی بین ما برقرار نشده ... هنوز حرف زدن با یک جنین منفرد را شروع نکرده ام ... 


همسرم را بیشتر از همیشه دوست دارم ... وقتی سرفه ها اذیتم می کند یا حالم بهم می خورد، انگار که همه را از چشم یک جنین منفرد دو سانتی ببیند نگران می گوید: بچه می خواستیم چیکار؟ داشتیم راحت زندگی مون رو می کردیما!! انگار که بخاطر اذیتهایش دل خوشی ازش نداشته باشد :) اما خودم فکر می کنم بچه مهربانی است همینکه می توانم غذا بخورم و بدون اینکه کسی باخبر شود سر کار بروم و به کارها برسم یعنی جنین منفرد من هوای مادرش را دارد. .... فعلا البته .... می دانم حالا حالا ها با من کار دارد!!

نظرات 8 + ارسال نظر
عاطی دوشنبه 14 دی 1394 ساعت 12:29

عزیییز دلم... انشاالله این احساساته خوب و روزهای خوش روز به روز واستون بیشتر بشه و این روزهای خاطره انگیز به بهترین شکل واستون سپری بشه.....

تو عزیزتری ممنونم ازت مهربانترین

بهار شیراز پنج‌شنبه 17 دی 1394 ساعت 07:54

وای نی نی دلم خواست

هنوز دیر نشده که

آذر سه‌شنبه 22 دی 1394 ساعت 23:43

به سلامتی

نبات سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 23:32

ای جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون دلم
نبات قول میدی مرقب جنینت باشی؟قول میدی حتی اگه تا سر حد مرگ درد کشیدی حتی یه لحظه نق نزنی؟
باشه؟
باشه نباتم؟باشه گلم؟مراقب جنین منفردت باش

تا سر حد مرگ؟! ترسیدم!! نق هم نمیشه زد یعنی؟ من شرمنده قول نمیدم
اما مراقبشم ... مرسی نبات عزیزم

مینو پنج‌شنبه 1 بهمن 1394 ساعت 13:08 http://www.neghahema4.persianblog.ir

عزیز دلممممممممممم لوبیا کوچولو
خیلی مراقبش باش
یاد روزای خودم افتادم

ممنونم عزیزم ...

عاطی یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 10:14

نبات خانمی تنبل شدیاااا.....از حس و حال قشنگه این روزات بیشتر بنویس دختتتتر

پس فعلا هیچی ننویسم بهتره

شبنم دوشنبه 19 بهمن 1394 ساعت 13:55 http://www.funinourkitchen.ir/

خیلی خیلی این روزات رو قشنگ توصیف کردی. امیدوارم تا آخرش باهات راه بیاد و اذیتت نکنه.

Rojin شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 14:36 http://rojna.blogfa.com

آخی اولش شنیدم سخته ویار و اینا یه چند وقت دیگه که به ورجه وورجه اومد و صدای قلبشو شنیدین بهش احساس پیدا میکنین :)
ایشالله به سلامتی

قربونت برم روژین جان ... فعلا که مرحله اولش رو گذروندم منتظر دومیش هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد